" برای اینکه شما از آنچه که امروز به اصطلاح (( جریان امور )) نامیده می شود با خبر باشید، نمی توانم همه چیز را بگویم. ولی به اختصار بدانید که، سرچشمهء بدبختیها و خرابیهای امروز ما در اینجاست که در بین زمامداران کشور کمتر کسی به فکر مردم می باشد و اینکه در مقابل مزدی که از این گروه گرسنه و برهنه و بیمار، به زور می گیرد، کاری سودمند انجام دهد. بیشتر، کسانی به سر کار می آیند که در چاپلوسی و خوشخدمتی نسبت به پولدارها و زوردارها استادند، و وقتی هم که به کاری می رسند یک فکر دارند: که از هر راه و به هر طور شده بار خود را بار کنند. اینها برای هر کاری حاضرند. بی مسلک و بوقلمون صفت هستند. رشوه می دهند و می گیرند. از بالا دستهای خود هر حرف ناحق و ناحساب را می پذیرند و به زیردستان هر جور جُور و ستم می کنند. برجان و مال مردم می تازند، و به چیزی که فکر نمی کنند به بیچارگی و بدبختی مردم است.

بچهها!وقتی که من اینها را می بینم با خودم می گویم: اگر می خواستند از جهنم و از میان دشمنان مردم کسانی را دستچین کنند و مأمور خرابی کشور نمایند، البته نتیجۀ کارشان به اندازه آنچه که این روزها خرابی هست و می شود، نمی شد.

بچهها! اینها اگر به فکر مردم بودند و یک صدم آنچه که برای خود می خواهند و خرج هوی و هوس و خوشگذرانی خود می کنند صرف کارهای خیر می کردند،یقین بدانید که از میان بچه ها - یعنی همسالان شما کسی نمی ماند که روزها ویلان و سرگردان و بی خانمان در کوچه و بازار گدایی و دزدی کند و شبها هم نداند سر بی سامان خود را کجا به زمین بگذارد. یقین داشته باشید که زمامداران کشور ما اگر بخواهند برای مردم کار بکنند خوب می توانند. اما ......"